فرازهایی از ترجمه ی زیارت «ناحیه مقدسه»، بخش سوم
فراز هایی اززیارت امام زمان(ع)خطاب به امام حسین(ع)(زیارت ناحیه مقدسه) قسمت سوم
تا آنکه جور و ستم دست تعدى دراز نمود،
وظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید،
وضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند با آنـکه تو در حرم جدّت متوطّن بودى،
و از ستمکاران فاصله گرفته بودى،
و ملازم منزل و محراب عبادت بوده،
و از لذتها و شهوات دنیوى کناره گیر بودى،
و برحسب طاقت و توانت منکر را با قلب و زبانت انکار مىنمودى،
پس از آن علم و دانشت اقتضاى انکار آشکار نمود،
و بر تو لازم گشت (و) لازم نمود با بدکاران رویاروى جهاد کنى،
بنابراین در میان فرزندان و خانواده ات و پیروان و دوستانت روانه شدى،
و حق و برهان را آشکار نمودى،
و با حکمت و پند و اندرز نیکو(مردم را)بسوى خدا فرا خواندى،
و به برپادارى حدود الهى،
و طاعت معبود امر نمودى،
و از پلیدى ها وسرکشى نهى فرمودى
ولى آنها(بدکاران)به ستم و دشمنی رویاروی تو قرار گرفتند،
پس تو نیز با آنان به جهاد برخاستى پس از آنکه(حقّ را)به آنان گوشزد نمودى آنها را به عـذاب الهى تهدید نمودى،
و حجت را بر آنها مؤکد فرمودى،
ولى عهد و پیمان و بیعت تو را شکستند،
و پروردگار تو و جدت را به خشم آوردند
و با تو ستیز آغازیدند،
پس تو به جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى،
و لشکریان فاجر را خورد و آسیا نمودى،
و درگرد و غبار نبرد فرو رفتى،
و چنان با ذوالفقار جنگیدى که گویا على مرتضى هستى،
پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، شرور مکر و حیله شان را بر تو برافراشتند
و از در نیـرنگ و فساد با تو قتال نمودند،
و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند،
و با تو قتال نمودند،
و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند،
و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند،
و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند،
و حرمتى براى تو مراعات نکردند،
و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند،
چه در کشتن آنها دوستانت را،
و چه در غارت اثاثیه خیمه هایت،
(بارى) تو در گرد و غبارهاى جنگ پیش تاختى،
و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى،
آنچنانکه فرشتگان آسمانها از صبر و شکیبائى تو به شگفت آمدند،
پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند،
و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند،
و راه خلاص و رفتن بر تو بستند،
تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند،
ولى تو حسابگر (عمل خویش براى خدا) و صبور بودى،
از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت مینمودى،
تا آنکه تو را از اسب سواریت سرنگون نمودند،
پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى،
در حالیکه اسبها تو را با سمهاى خویش کوبیدند،
و سرکشان با شمشیرهاى تیزشان برفرازت شدند،
پیشانى تو به عرق مرگ مرطوب شد،
و دستان چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود،
پس گوشـه نظرى به جانب خیام و حرمت گرداندى در حالیکه از زنان و فرزندانت (روگردانده) به خویش مشـغول بودى،
اسب سوارى ات با حال نفرت شتافت، شیـهه کشان و گریـان، بجانب خیمه ها رو نمود،
پس چون بانوان حرم اسب تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند، و زین تو را بر او واژگونه یافتند،
از پس پرده ها(ى خیمه) خارج شدند،
درحالیکه گیسوان بر گونهها پراکنده نمودند،
بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب از چهره ها افکنده بودند،
و به صداى بلند شیون میزدند،
و از اوج عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،
و به سوى قتلگاه تو مى شتافتند،
در همان حال، شمر ملعون بر سینه مبارکت نشسته،
و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب مینمود،
با دستى محاسن شریفت را در مشت میفشرد،
(و با دست دیگر) با تیغ آخته اش سر از بدنت جدا مىکرد،
تمام اعضا و حواسّت از حرکت ایستاد،
نفسهاى مبارکت در سینه پنهان شد،
و سر مقدّست بر نیزه بالا رفت،
اهل و عیالت چون بردگان به اسیرى رفتند،
و در غل و زنجیر آهنین برفراز جهاز شتران در بند شدند،
گرماى (آفتاب) نیمروز چهره هاشان مىسوزاند،
در صحراها و بیابانها کشیده میشدند،
دستانشان به گردنها زنجیر شده،
درمیان بازارها گردانده میشدند،
اى واى بر این سرکشان گناهکار!،
چه اینکه با کشتن تو اسلام را کشتند،
و نماز و روزه (خدا) را بدون یاور رها نمودند،
و سنّتها و احکام (دین) را از بین برده شکستند،
و پایه هاى ایمان را منهدم نمودند،
و آیات قرآن را تحریف کرده،
در (وادى) جنایت و عداوت پیش تاختند،
براستى رسول خدا «که درود خدا بر او و آل او باد» (با شهادت تو) تنها ماند! ،
و کتاب خداوند عزّ و جلّ متروک گردید، و آنگاه که تو مقهور و مغلوب گشتى، حقّ و حقیقت مورد خیانت واقع شد،
و به فقدان تو تکبیر خدا و کلمه توحید، حرام و حلال دین، و تنزیل و تأویل قرآن جملگى از بین رفت،
و پس از تو تغییر و تبدیل (احکام)، کفر و الحاد و بى سرپرستى دین، هوى و هوسها و گمراهیها، فتنهها و باطلها جملگى ظاهر شد،
#_معاونت_فرهنگی پایگاه مقاومت بسیج شهید باهنر دانشگاه سمنان
نظر دهید